یک امیرنشین دبی که صاحب یک بازار معروف در این شهر است، با پرداخت 400هزار دلار به مهرداد و گوگوش از آنان خواسته است که همزمان با رسیدن سال جدید ایرانی، ترانهای به بازار عرضه کنند که در وصف شهر دبی باشد.
«مهرداد آسمانی»،مامور تهیه این مجموعه شده است
چندی پیش شخصی به نام اسماعیل ملقب به (اسی) خوانندهای که پیش از این در مجالس عروسی تهران میخواند، با دریافت ۱۰ هزار دلارترانهای با عنوان «دبی دبی» را توسط شرکت «پارس ویدیو» تهیه و به بازار ارائه داد. نام آلبوم این خواننده که خود را «اسی» معرفی میکند، «قبول قبول» است که شاه آهنگ آن نیز از روی یک آهنگ ترکی خوانده شده است.
دیگر سرمایهداران امیرنشینهای خلیج فارس هم پیش از این با اعلام اینکه فیلمبرداری در هتلهای دبی برای تهیه «موزیک ویدیو» رایگان است، خیلی از خوانندگان لسآنجلسی را به این شهر کشانده بودند.
نمونه آن کاست جدیدی است که توسط جمشید به بازار عرضه شده و هزینه آن را یک امیرنشین دبی پرداخت کرده است.
بعضیها میگویند پیش از این نیز یکی از مناطق آزاد، با پرداخت رقمی سنگین به یک واسطه، آهنگی را در وصف شرایط کیش سفارش داده بوده است که این ماموریت در نهایت به خانم «سپیده» خوانندهای که قبلا عضو گروه «بلک کتز» بود سپرده شده و او ترانهای باهمین عنوان به بازار عرضه میکند.
کسب درآمد از طریق ساخت موسیقیهای سفارشی، پیش از این هم در میان خوانندههای لسآنجلسی مرسوم بود؛ اما خواندن ترانههایی در وصف کشورهای عربی آن هم در آستانه سال جدید، نشان از سقوط خوانندگان خارج از کشور به ورطهخودفروشی و وطن فروشی حکایت دارد.
این موضوع قرار است در کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی مورد بررسی قرار گیرد.
شاه ماهی چند سالی است که در مرداب ابتذال اسیر است..... خزه و خاشاک ناجوانمرد باله ها و تن سیمینه اش را فرا گرفته اند..... آیا دوباره به دریای زلال باز خواهد گشت؟...... آیا دوباره خواهد درخشید؟ کسی نمی داند .... ولی تا آن زمان عاشقان واقعی اش به سوگ خواهند نشست .
نفرین بر این لای و لجن که این چنین به نابودی کشاندت...... ننگ بر این چرخ بازیگر که گه عزت دهد گه خوار دارد...... . این حق تو نبود..... تو افسانه بودی و باید به افسانه ها می پیوستی ..... ولی اکنون........... در گرداب ابتذال و تکرار..... همنشین بی هنران حیله گر و مکار........ طعمه ای چرب و نرم برای کیسه دوزان طمع کار........... مخاطبینت همه دسته دسته و فوج فوج پراکنده شدند...... این را سالن های خالی و نیمه خالی کنسرت های گوداد میگویند....... نغمه های جدیدت که توسط همان بی هنران ساخته شده خریداری ندارد..... نه حتی یک درخواست کننده... حتی یکی.......... حیله گر بد صدا تمام عاشقانت را به جان هم انداخت......... همه را با هم دشمن کرد تا شاید چند صباحی بماند و به کاسه لیسی اش ادامه دهد......... بدصدای بدنام که حتی به اندازه انگشتان یک دست خواهان ندارد برای همیشه سربار تو خواهد ماند........ حتی برای انتخاب نام آلبوم سخیفش به طرفداران تو آویزان شده........... چه کسی به شیهه هایش گوش میکند؟........ چه کسی برایش اهمیت دارد که نغمه های صد من یک غاز این پسرک چه نامی داشته باشد؟.......چه کسی کنجکاو است بداند که این انگل اصلا حیات دارد یا نه؟...... آنچه همگان میدانند آن است که تو را با یک جهان هنر برای همیشه در سلطه و سیطره تار عنکبوتی اش اسیر کرده است...... این انگل بی صفت نمیداند که همان چند نفری که برایش سینه میدرند فقط برای رسیدن به تو ست و اگر تو در میان نبودی حتی آب دهان هم به صورتش نمی انداختند..........
دیگر هرگز صدای نازنینت را به تنهایی و بدوراز مزاحمت های این کنه نخواهیم شنید...... دیگر هرگز اجازه نخواهی داشت به تنهایی به صحنه بروی و برای مردمی که عاشقت هستند بخوانی...... همان کسانی که در کنسرت تکی ات در فوروم با حضور پانزده هزار نفره شان برگ زرینی در تاریخ هنر را ورق زدند ...... و همانها که با آغاز برنامه های گوداد رمیدند و دیگر ترا ندیدند..... نگاهی به صندلی های خالی کنسرت های گوداد بینداز...... در واشنگتن کمتر ازنیمی از سالن ده هزار نفره پر بود....... یعنی پنج هزار و پانصد صندلی خالی.... در این شهر مردم برای ندیدن و نشنیدن صدای بد همصدای غزمیت تو یک ساعت دیر آمدند و بد صدای لس آنجلس برای سالن خالی خواند...... همین اتفاق در سان فرانسیسکو هم رخ داد....... سالن خالی برای مهرداد بد صدا.... ولی این حیله گر به این سادگی ها از میدان بدر نرفت....... از کنسرت لاس وگاس فاجعه دیگری رخ داد و شیهه های مهرداد بد صدا بطور یک در میان با صدای نازنین تو آمیخته شد..... فقط برای جلوگیری از خستگی و خمیازه مردم....... به هنگام اجرای برنامه مهرداد در توالت های تامس اند مک جای سوزن انداختن نبود...... تو همه این ها را بهتر از همه شاهد بودی و دیدی ولی باز هم مانند موم در دستان کثیف مهرداد هر لحظه به شکلی در آمدی......... تعداد حاضرین لاس وگاس کمتر از هفت هزار نفر........ تعداد غایبین یازده هزار نفر ناقابل......
کنسرت دالاس در سالن کوچک شش هزار نفره ..... اما دریغا که همین سالن کوچک هم تا دو سوم پر شد...... خدایا چه اتفاقی افتاده است؟....... یعنی مردم فقط برای ندیدن و نشنیدن صدای بد مهرداد این چنین حضورت را نادیده گرفتند؟........... کنسرت بعدی گوداد در ونکور با پانزده هزار و پانصد صندلی خالی........... و کنسرت بعدی در تورنتو..... جمعیت باور نکردنی کمتر از شش هزار نفر..... بله کمتر از شش هزار نفر.... بگذار سایت های دروغ پرداز گوداد بگویند سولد اوت...... در جهان ارتباطات پیدا کردن تعداد بلیط های فروخته شده فقط چند ثانیه طول میکشد..... سالن ایر کانادا سنتر که دو بار با حضور نور افشانت مملو و مالامال از جمعیت شده بود با نه هزار صندلی خالی...... تمام بالکن های بالا بسته بود..... فاجعه بار تر این که تا هفته قبل از برگزاری کنسرت تعداد بلیط های فروخته شده فقط چهار هزار بود.... و بعد با نیم بها کردن آن و دست و پا زدن مهرداد بد صدا فقط دو هزار بلیط دیگر بفروش رفت........
و گوگوش نازنین ما بزودی به تاجیکستان میرود تا در یک روز بزرگ تاریخی به محبت و عشق یک ملت پاسخ دهد...... ولی افسوس و هزار افسوس که در این سفر نیز گوگوش باید گوداد شود و یک انگل بی سر و پا را به دنبال خود بکشد........ ترا به خدا به ریخت و روز این بی سر و پا نگاه کنید...... به این مایه خجالت........ با آن صدای شیهه وارش........ آه...... در خبر ها خواهیم خوانند گوگوش و مهرداد ؟؟؟؟!!!!! به تاجیکستان رفتند...... این مهمان خود خوانده ناخوانده نخواهد گذاشت تا خاطره تاریخی این سفر برای دوستداران تو ماندنی شود...... آیا این پایان کار توست؟؟...... آیا دوستداران تو محکومند صدای بد و هیبت نازیبای یک بچه کم سواد سطح پایین را برای همیشه تحمل کنند؟؟؟؟؟؟........ آیا میخواهی به این روند نابودی خود ادامه دهی؟؟؟؟.......... آیا میشود روزی زمین دهان باز کند و این انگل را بدرون بکشد؟؟؟......... این انگل بی هنر چه کمکی به تو کرده است که طرفدارانت باید برای این مدت طولانی تحملش کنند؟ ......... چرا باید آلبوم های تو را بخرند ولی شیهه های او را بشنوند؟........ تا کی باید برای دیدن تو صد ها دلار بپردازند و رنج سفر را تحمل کنند و این بد صدای سطح پایین را بر صحنه ببینند؟.......... چه کسی گفته سرنوشت تو برای همیشه با او گره خورده است؟...... به خود بیا....... کمی به اطرافت نگاه کن........ ببین این دیو سیرت چه آسیبی بر حیثیت پنجاه ساله ات زده است........ این زالو هیچ کمکی به تو نکرده بلکه برای چنین روز هایی کیسه دوخته بود.......... اگر یک جو انسانیت و صداقت در وجودش بود هرگز حاضر نمیشد با تو به صحنه برود و حیثیت هنریت را نابود کند........... مهرداد بد صدا بدون تو هیچ است...... اگر تو نباشی به قعر چاه فراموشی سقوط خواهد کرد.......... به همین خاطر است که به این زودی ها دست بردار نخواهد بود........ او که هرگز حتی برای یکصد نفر برنامه اختصاصی نداشته است و برای چند صد دلار ساعت ها در عروسی و ختنه سوران این و آن میخواند یه این زودی ها مرغ تخم طلا را رها نخواهد کرد....... ولی آیا تحمل مردم هم همیشگی است؟؟؟؟؟......... آیا تصور میکنی همین جمعیت کمی که اکنون بدیدارت می آیند تا ابد میتوانند او را تحمل کنند؟؟؟؟؟؟؟ نگاهی به تفاوت فروش آلبوم های آخرین خبر و مانیفست بینداز...... فکر میکنی چند نفر حاضر شدند برای دومین بار پول زحمت کشیده شان را برای شنیدن شیهه های مهرداد بپردازند؟ ....... تو خود بهتر میدانی آلبوم آخرین خبر پرفروش ترین آلبوم این ربع قرن گذشته شد و آلبوم مانیفست کم فروش ترین....... یک نفر برای دوبار از یک سوراخ نیش نمی خورد...... مردمی که یک باربرای شیهه های مهرداد بد صدا بها پرداختند برای بار دوم چنین نکردند و آلبوم گوداد رفت به قعر جدول فروش........... آیا نمی توانستی حدس بزنی که دوستداران تو برای همیشه نمیتوانند صدای گوشخراش این بدصدا را تحمل کنند؟ وضعیت استقبال مردم در آینده از کار های مشترک تو با این بد صدا چه خواهد بود؟ آیا باز هم آلبوم جدید بزرگترین ستاره سرزمین ما در قعر جدول فروش خواهد بود؟........ آیا ترانه های جدیدت همچنان با بی اعتنایی مردم روبرو خواهد شد؟.......... آیا باز هم قصد داری این بی سر و پا را با خود به صحنه ببری و تتمه اعتبار و آبرویت را بپایش بریزی؟......... آیا میدانی تا همین جای کار چه شایعات زشتی درباره شما دو نفر بر سر زبانهاست؟........ از رابطه عاشقانه گرفته تا اعتیاد ........ رابطه عاشقانه با این کرم آسکاریس؟؟؟؟؟؟........... نه نه نه نه نه هرگز باور نداریم....... . بالاخره اینکه تا کی میخواهی بخشی از گوداد باشی؟......... پس گوگوش چه شد؟........... چرا همه جا گوداد؟ روی صحنه..........در آلبوم....... حتی در مصاحبه........ ما بیست و یک سال برای دیدن تو و شنیدن صدای تو لحظه شماری کردیم نه این لجن بد صدا............. تا کی میخواهی گوداد بمانی؟...... آیا نسبت به همه کسانی که در این پنجاه سالل گذشته عاشقت بودند تعهدی نداری؟......... آیا برای همیشه باید تمام هستی و اعتبارت را به پای بدصداترین مطرب زمانه بریزی؟........ پس مردم چه میشوند؟............ چرا باید گوگوش بی همتای ما از مهرداد حساب ببرد و به او باج بدهد؟........... چرا از مهرداد می ترسی؟........... چرا حقایق را برای مردم نمی گویی؟............. چرا تصور میکنی بدون این بی شرف نمی توانی به فعالیت ادامه دهی؟......... آیا شیشه عمر تو در دست این بد صداست؟ آیا باز هم بدستور این لجن دوستداران واقعی ات را مشتی نادان و حسود و دشمن خواهی نامید؟......... یعنی کسانی که از صمیم قلب نگران حیثیت هنریت هستند را بکناری خواهی زد و تکفیر خواهی کرد؟............ آینده به همه این سوال ها پاسخ خواهد داد.......شاید بگویند گوگوش هنرمندی بود که در اوج تسلیم ابتذال زالو صفتان شد و به قهقرا رسید...... و یا شاید هم در بزنگاهی تاریخی متوجه اشتباه خود شد و انگل ها را از گرداگرد خود پراکند............ از این زالو دوری کن و مطمئن باش مردم تنهایت نخواهند گذاشت.......... نگذار نام زیبا و بی همتایت برای همیشه به لوث وجود این خواننده غزمیت آلوده باشد........ من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم......... تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال........
و به امید روز رهایی و بازیافتن استقلال هنری ات همه به سوگ می نشینند.......شاید دوباره شاه ماهی از مرداب ابتذال و باتلاق مهرداد بد صدا بدر آید و به دریای بیکران عشق مردم بازگردد...... عشقی که آن چنان باطنی و حقیقی است که میتواند تمام این کابوس غم انگیز چهار ساله را برای همیشه به بایگانی راکد خاطرات تلخ بسپارد. ...... به امید آن روز همچنان با خود میگوئیم:
یک ماهی اینجا به خاک افتاده دارد میمیرد.......... برای خاطر خدا هم که شده یکی آن را بردارد و دوباره به آب بیندازد........... قبل از آنکه آخرین نفس هایش را بکشد................ آخر او روزگاری شاه همه ماهی ها بوده است......